لبخند :
مادر :
پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم
++++++++++++++++++++++++++++++ بهروز خالی بند یه زن حامله رادر اتوبوس میبینه و به او میگه : خانم این چیه خانومه میگه : معلومه بچه ام است دیگه بهروزه میگه : دوستش داری خانومه : آره خوب، خیلی میگه : پس چرا قورتش دادی