لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

لبخندستان ۱۸/۱۰/۹۲

 

  

   

لبخندستان ۱۸/۱۰/۹۲ 

 

 

 

یارو اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش از پاش افتاد دادزد : 

کو اون خانمه که گفت کمر بند ها رو باز کنید ُ  

 

 همینو میخواستی! 

 

 

ادامه مطلب ...

لبخندستان ۱۸/۱۰/۹۲

 

 

 

 

 

 

 لبخندستان   ۱۸/۱۰/۹۲

 

 

پلیس یه راننده را بازداشت می کنه و می بینه  دهن یارو رو بو می ده ، 

میگه عرق خوردی . . . !؟ 

میگه ، نه به خدا زیاد حرف زدم دهنم عرق کرده . 
 
 
ادامه مطلب ...

لبخندستان 18/10/92

 

 

 

لبخندستان  18/10/92


شاعری فرموده است : 

مزن زن را ولی چون بر ستیزد !  

چنانش زن که هرگز بر نخیزد !!! 

 

 

ادامه مطلب ...

می گم 4

 

 

 

می گم 4


دو نفر داشتن برا هم چاخان می کردن،

اولی می گه : یه کوه نزدیک ماست هر وقت میگم جاسم ،
 
اونم می گه : جاسم جاسم .

دومی میگه :این که چیزی نیست کوهی که نزدیک ماست ،

هر وقت من میگم : جاسم ،

میگه : کدوم جاسم ؟!! 

 

+++++++++++++++++++++ 

 

 

 

ادامه مطلب ...

می گم ۲

 

می گم ۲

 

یه تهرانی  زنش رو بدجوری کتک می زده ؛

 از پرسیدن : چی کار کرده که می زنیش؟

می گه: اگه می دونستم که می کشتمش!! 

 

ادامه مطلب ...

می گم .....

 

 

می گم .....

بچه که بودم دو ست داشتم با این خانومه که مجرى 

 

 برنامه کودک بود ازدواج کنم می دونید چرا ؟


که هر کارتونى که من دوست دارم واسم پخش کنه!

 

 

ادامه مطلب ...

لبخند :

 

 

لبخند :

 

مادر :

پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها

پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم

++++++++++++++++++++++++++++++ بهروز خالی بند یه زن حامله رادر اتوبوس میبینه و به او میگه : خانم این چیه خانومه میگه : معلومه بچه ام است دیگه بهروزه میگه : دوستش داری خانومه : آره خوب، خیلی میگه : پس چرا قورتش دادی

 

لطیفه:

 

 

لطیفه: 

رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول

 حل می‌کنی؟

کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای

ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو

دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

لبخندستان :

 

 

لبخندستان :

 

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟

دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست.

 پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

حکمتی برای فهیمان :

 

یارو داشته دنبال جای پارک می گشته اما پیدا نمی کرد!

 در همون حال گشتن به خدا میگه: خدایا اگه یه جای پارک

برام پیدا کنیا من نماز می خونم، روزه می گیرم که یه دفعه

یه جای پارک می بینه و به خدا می گه! خدا جون نمی خواد

خودم پیدا کردم

کمی بخندیم:

 

 

 

 

 

کمی بخندیم: 

 

 

به یه بچه میگن: اون چه حیوونیه

 که به ما گوشت، کفش، لباس میده؟ میگه: بابام

+++++++++++++++++++++++++++++++++

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ

 میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ،

میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

بخندیم .....

 

 

 

 

 

بخندیم ..... 

 

کلفت با ناراحتی به خانوم خونه میگه

من دیگه نمی تونم اینجا کار کنم ، چون احساس
 

می کنم شما به اطمینان ندارین






توی صندوق خونه نیست 

+++++++++++++++++++++++++++++++

شخصی دمرو خوابیده از جوی آب می خورد.
 

کسی باو رسید و گفت


اینطوری آب نخور. عقلت کم میشه “.

اون شخص او را براندازی کرد و گفت



مرد جواب داد : ” هیچی بابا ، با شما نبودم، ببخشید

عقل دیگه چیه؟ “. 

 
کلفت: درسته ، ولی تو این دسته کلید، کلید صندوق آهنی 
رو بهت نمی دادم
اگه اطمینان نداشتم که کلید همه اتاقها و انبار 
خانوم خونه میگه 

لبخندستان :

 

 

 

لبخندستان :

به یارو میگن طاقت شنیدن خبر بد داری ؟
میگه آره ، گفتن بابات مرد !
گفت: خاک تو سرت فکر کردم یارانه ها رو قطع کردن !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

زندگی هر دختری یک سوال هست که تا آخر عمر او را همراهی میکند . . .
حالا چی بپوشم؟

لطیفه :

 

 

 

 

 

 

لطیفه : 

در چه ماهی هست که زنها در آن کمتر حرف میزنند !؟

جواب: ماه اسفند

آخه ۲۹ روزه !

+++++++++++++
همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده...

این چوب بستنی ها هست که دکتر ها می کنن تو حلق مریض

کیم هاش رو کی خورده!؟

کمی لبخند بزنیم .....

 

کمی لبخند بزنیم .....


 بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ مرد جواب داد: عزیزانم ! بقیه اش هم همین مزه را می دهد.

++++++++++++++++++++++++++++++

یه اصفهانی یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد.
+++

تحقیقات نشون داده اصفهانیها فقط در ۲۲ روز سال رشد می کنند: دهه اول محرم + ۱۲روز اول عید.

++++++++++++++++++++++++++++++
++

شب عید فطر همه اصفهانیا بیرون خوابیده بودن ازشون می پرسن چرا بیرون خوابیدین میگن واسه اینکه پول فطرمون بیفته گردن شهرداری.

لبخندستان

 

 

لبخندستان 22/5/92



مامانه به بچه هه میگه میدونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو 

کشیدی! 

بچه هه میگه آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود.
++++++++++++++++++++++++++

یه پسری با دوست دخترش میرن پارک

ترکه میگه :

عزیزم اگه این درخت کاج زبون داشت الان به ما چی میگفت ؟

دختره میگه اگه زبون داشت میگفت کره خر من زردآلوام نه کاج ...

کمی بخندیم

 

 

 

 

 

کمی بخندیم

خبر

 یارو میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده

طرف میره در خونه همسایه رو میزنه, میگه بابات هست ؟

پسره میگه نه, شب میاد

یارو میگه بشین تا بیاد  

 

++++++++++++++++++++++++  

 

 

 

به یارو میگن امتحان رانندگی قبول شدی ؟

میگه معلوم نیست ماشینو زدم تو دیوار ، سروان رفته تو کما

منتظرم برگرده ببینم چی میشه !

 

+++++++++++

 

 

باز هم بخندیم

 

 

 

 

 

 

 

پیرمرد و عزرائیل :

 

یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش.
 
 ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها
 
می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن.

عزرائیل میادپیشش ومیگه:
 
داری چیکار می کنی؟

 
پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم.
 
عزرئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر.
 
 
+++++++++++++++++++++++++++
 
 
.

  ادامه مطلب ...

زن ها ....

 

 

 

 

کامل شدن آدم 

 

میدونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟؟ 

 چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته .... 

 اما بعدش به جهنم هم اعتقاد پیدا میکنه!

ادامه مطلب ...

عفت :کریستف کلمب

عفت :

 

قاضی: برای چی عفت عمومی رو خدشه‌دار کردی؟ 

متهم: اول، عفت نبود عصمت بود. دوم، عمومی نبود  

خصوصی بود. سوم، خدشه‌دار نشد بچه‌دار شد!

ادامه مطلب ...

یونجه : تو بمیر ....

 

 

یونجه : 

مرد خودپسند و مغروری بالای سر کشاورزی 

 ایستاده بود و کار کردنش را نگاه می کرد.

پس از مدتی مرد با غرور گفت: بکار؛ بکار؛ 

 که هر چه بکاری ما می خوریم.

کشاورز گفت: ببخشیدا ولی من یونجه  

می کارم

ادامه مطلب ...

راه رهایی از همسر !

 

 

راه رهایی از همسر !

 

مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد. 

 وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد 

 و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟ 

ادامه مطلب ...

گفتگوی خصوصی زن و مرد

 

 

 

گفتگوی خصوصی زن و مرد 

زن به شوهرش میگه :  عزیزم تو هندوستان یک زن رو 

 به قیمت یک گوسفند فروختند.. به نظر تو این بی انصافی 

 نیست؟؟؟ شوهره میگه : نه اگه زن خوبی باشه می ارزه 

 

++++++++++++++++++++++++++

 

ادامه مطلب ...

شگرد ملا

 

 

 

 

شگرد ملا

 

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می ‌کرد

 و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند.

 دو سکه به او نشان می ‌دادند که یکی شان طلا بود

 و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره

 را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه

ادامه مطلب ...

ملا

 

  

 

 

 

ملا

 

نامرد چهارمی

 ملانصرالدین زنی گرفته بود که قبلا" دو بار ازدواج کرده بود

 و هر دو شوهرش هم مرده بودند. ملانصرالدین در حال مرگ

بود، زن بالای سر او گریه می کرد و می گفت: ملا جان! به

کجا می روی و من را تنها به دست کی می سپاری؟ ملا در

 همان حال جواب داد: به نامرد چهارمی.

ادامه مطلب ...

باز هم از ملا :

  

 

 

 

 

باز هم از ملا :

 

کفش:

 

ملانصرالدین برای خرید کفش نو راهی شهر شد.

در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها

وجود داشت که او می توانست هر کدام را که

می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند

ادامه مطلب ...

ملا کیست ؟

 

  

 

 

 

ملا کیست ؟

 

شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، 

 افغانی، ترکیه‌ای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی 

 است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در

ادامه مطلب ...

لطیفه :

 

 

 

لطیفه :

 

درخت گردو

 

روزی مردی زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی

  به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع

 کرد به شکر کردن.

مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:

 اینکه دیگر شکر کردن ندارد.

مرد گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو

  زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

ادامه مطلب ...

دنیای لطیفه :

 

 

 

دنیای لطیفه : 

 

شوخی 

معلم: مریم بگو ببینم تو از چه گلی خوشت می آید؟

مریم: خانم اجازه! گل اقاقیا

معلم: خوب، حالا اسم گلی را که گفتی بنویس.

مریم: نه خانم شوخی کردم، ما از گل «رز» خوشمان می آید.

ادامه مطلب ...

برگزاری ازدواج قورباغه ها به امید بارش باران!

 

 

 

 

عجیب ولی واقعی :  

 

۲۳ / ۶ / ۹۱    

 

 

 

برگزاری ازدواج قورباغه ها به امید بارش باران! 

 

 ساکنان روستایی دورافتاده در هند بنابر یک رسم قدیمی با برگزاری  

 

مراسم ازدواج دو قورباغه، از خدا طلب باران کردند.

 

ادامه مطلب ...

باز هم بخندیم

  

 

 

 

 

باز هم خنده : 

 

 

 

داستان خویشاوند الاغ

  • روزی ملا الاغش را که خطا کرده بود می زد، 
  •  
  • شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: 
  •  
  • ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟  
  • ملا گفت:ببخشید نمی دانستم از خویشاوندان شماست، 
  •  
  • اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم!
ادامه مطلب ...