اندر حکایات
یکی تو محل ما از نذورات امامزاده محل دزدی کرده بود
رفته بود یک تاکسی خریده بود، کار می کرد
بعد ماهی صدتومن می داد به همون امامزاده می گفت
قسطمه!
دیشب به مامانم می گم منو بفرست خونه شوهر خودتو راحت کن.
میگه: اولا کسی از جونش سیر نشاده بیاد تو رو بگیره.
دوما حق الناسه، ما خودمونو راحت کنیم دیگران رو ناراحت؟!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنن، بر اثر کمبود حوصله طلاق می دن
ولی نکته جالب اینه که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنن
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دختر : چن روز پیش دیدمت که سر پیچ به دخترا چشمک می زدی !
پسر : چشمک نمیزدم ، سر اون پیچ خیلی باد میومد یه چیزی رفت تو چششم !
دختر : آره ! بعدشم رفت تو ماشینت!!