لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

عجیب ولی واقعی :

 

 

 

 

 

عجیب ولی واقعی :  ۲۰/۱۰/۹۰

لی هادوین مرد ۳۷ساله ی انگلیسی است که از سن  

 

۴سالگی در خواب نقاشی می کشد. او از ۴ سالگی از 

 خواب بیدار شده و راه می رود و به امور کاری مورد علاقه 

 اش که نقاشی است می پردازد. او تاکنون ۲۰۰ شاهکار 

 نقاشی در خواب کشیده است.

            ++++++++++++++++

در بزرگترین و گران ترین جشنواره ی شتر  های جهان در 

 ابوظبی  ، شتری به مبلغ دو میلیون دلار به فروش رفت. 

                    +++++++++++++++

قبیله ی دانی  در اندونزی رسم عجیبی دارند.آنها انگشتان 

 خود را به نشانه ی حزن و اندوه ، هنگام خاکسپاری 

 عزیزانشان قطع می کنند. آنها علاوه بر این کار صورتشان 

 

 را با خاکستر و گل می پوشانند.

                  ++++++++++++++

یک شبکه ی تلویزیون هلند فیلمی از دو آدمخوار را  

 

نشان داد که هر کدام قسمتی از  گوشت بدن دیگری  

 

را بریده و نوش جان می کند.

+++++++++++++++++  

نوزادی با دو سر  در شهر آناخاس برزیل به دنیا آمد.

                              +++++++++

اخیراً طی یک عمل جراحی از شکم یک زن ۷۶ ساله ی 

 انگلیسی یک خودکار بیرون آورده شد که همچنان می 

 نویسد.

                                                                            

                   +++++++++++

سخنان زیبا ۱۹

 

  

 

 

 

سخنان زیبا   ۱۹  

- دنیا ، عروسی است که با وجود بیش از دویست میلیارد  

 

داماد ، هم اکنون باکره است..... 

- مرگ   زیبایی است که زشتی اعمال ما ،آن را در 

 

 چشمانمان ترسناک جلوه می دهد... 

-      دوست خوب ، گوهر دریای زندگی  

 

و دوست بد ، مردابی است که شخصیت انسان را  

 

بی صدا می بلعد....

لطیفه ۲۰

 

 

 

 

 

 

 لطیفه  ۲۰

یه فیل تو دریا شنا می کرد. پشه ای به او گفت:  

 

رفیق بیا بیرون کارت دارم.

فیل از  دریا بیرون آمد و پرسید :  

 

کاری داشتید ؟

پشه گفت: هیچی برو توی آب.خواستم  ببینم مایوی  

 

من را نپوشیدی.

          ++++++++++++++++

روباهی پای درختی ایستاده بود و با موبایلش شماره 

 

 می گرفت. کلاغی از بالای درخت گفت : 

 

 اقا روباه اونجا خط نمی دهد. موبایل را بالا بنداز تا برات

شماره بگیرم.

روباه موبایل را بالا انداخت.  

 زاغ تلفن را گرفت و  گفت :

این عوض اون  قالب پنیری  که وقتی  کلاس سوم  ابتدایی 

   بودم ، ازم دزدی...

                           +++++++++++++++