لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

لبخندستان شهروندان

این وبلاگ درتمام مسائل لطیفه ُ خنده ُ سرگرمی ُنکته های پند آموز و... فعالیت دارد

لطیفه ۱۴

  

 

 

 

 

لطیفه : ۱۴

آقا کامران می خواست ماه عسل بره ، تنهایی می ره. زن وقتی از  

 

خواب بیدار می شو د ، به او زنگ می زنه و می گه : چرا بدون من  

 

رفتی؟

 

کامران می گه: حقیقتش خواب بودی ، دلم نیومد بیدارت کنم. بنا بر  

 

این تصمیم گرفتم ، تنها برم. نگران نباش. چند روز دیگر بر میگردم.......

                         ++++++++++++++

یه فردی  برای دوستش لاف می آمد ، گفت: دیشب برای گردش به  

 

کره ی ماه رفته بودم.

 

دوستش که از او لاف تر بود گفت : آره دیشب که از کره ی مریخ بر

 

می گشتم ، دیدمت روی کره ی ماه ایستاده بودی و برایت سوت زدم...

                            +++++++++++++++++

فردی را  به جرم دزدی محاکمه  می کردند. وکیل مدفع او در حال  

 

دفاع از او گفت:جناب قاضی ،  موکل من یکی از شریف ترین مردم  

 

جامعه است.

 

 دزده با عصیانیت گفت : از من پول وکالت گرفتی  و داری از فرد  

 

دیگری دفاع می کنی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد