لطیفه ۱۸
هوشنگ آقا به دستشویی رفت. چند لحظه بعد صدای سوختم ،
سوختم او بلند شد.
رفیقش پرسید: چه شده ؟
هوشنگ: تقصیر خودمه. نمی دونم کی جای علامت قرمز و آبی
شیلنگ ها را عوض کرده بود.
++++++++++++++++
یه آقایی توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش
راننده هی حرف می زد. راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین
سر جات.
آخرش مسافرها به راننده می گن: آقای راننده به حرفش گوش
کن شایدکاری داره.
راننده می گه: نه بابا اومده به من می گه: چپ کن یه کم بخندیم.
+++++++++++++++++++
یه آقایی میره کولر بخره، فروشنده ازش میپرسه: کولر آبی بدم؟
مرد میگه: فرقی نمیکنه، آبی نداری قرمز بده!!